
در عصر صفحهنمایشهای براق، هوش مصنوعی، و کلاسهای هوشمند، تصور اینکه یک معلم دبیرستانی هنوز با یک تکه گچ و یک تختهسیاه بتواند جهان دانشآموزانش را زیر و رو کند، شبیه افسانه است. اما «هیروتاکا هماساکی»، معلم دبیرستانی ژاپنی، دقیقاً همین کار را کرده است. او با خلق نقاشیهای خارقالعاده روی تختهسیاه—آثاری که گاه ساعتها وقت میبرد—نه فقط نگاه دانشآموزان، بلکه نگاه میلیونها نفر در سراسر دنیا را به آموزش، هنر و معنای «رها کردن» تغییر داده است. راز او چیست؟ شاید در همان جمله سادهای باشد که بارها تکرار کرده: «زیبایی فقط در خلق کردن نیست… در توانایی دل کندن هم هست.»
هماساکی برای هر درس، به جای یک توضیح ساده روی تخته، یک اثر هنری کامل را میکشد؛ از مناظر طبیعی گرفته تا چهرههای تاریخی، شخصیتهای فرهنگی، حیوانات، معماری و حتی صحنههایی از زندگی روزمره. اما نکته عجیب اینجاست: درست زمانی که دانشآموزان غرق در تماشای زیبایی اثر میشوند، او گچپاککن را برمیدارد و همه چیز را محو میکند؛ آرام، بدون مکث و بدون ناراحتی. این بخش برای بسیاری از دانشآموزان ابتدا تکاندهنده است، اما دقیقاً همان جایی است که «درس اصلی» شروع میشود.
هماساکی میگوید: «ما در زندگی چیزهای زیبا، آدمهای ارزشمند، لحظههای شیرین و حتی موفقیتها را با چنگ و دندان نگه میداریم؛ اما گاهی رشد واقعی در توانایی رها کردن است. این نقاشیها تمرینی برای همین مفهوماند.» همین نگاه عمیق، آثار او را از یک نقاشی ساده مدرسهای به یک حرکت فرهنگی جهانی تبدیل کرده است؛ حرکتی که در شبکههای اجتماعی میلیونها بازدید گرفته و الهامبخش صدها معلم دیگر شده است.
اما چرا اینهمه توجه؟ شاید به این دلیل که در جهان امروز، ما عادت کردهایم همهچیز «بماند»—در گوشی، در حافظه ابری، در شبکههای اجتماعی، در آرشیوها. هماساکی اما یادآور میشود که «موقت بودن» هم ارزش دارد. لحظهای که میآید، دل ما را میلرزاند و بعد میرود… و همین رفتن است که معنا میسازد. درست مثل غروب، مثل صدای باران، مثل یک آغوش کوتاه یا یک لبخند سریع. هنر هماساکی معنای «لحظه» را دوباره به ما یاد میدهد.
دانشآموزان او اعتراف کردهاند که این نقاشیها فقط زیبا نیستند؛ «تنبیه ذهنی»ای هستند برای اینکه بفهمیم:
هر چیزی که امروز میبینیم، شاید فردا نباشد.
پس باید قدرش را دانست، زندگیاش کرد و بعد… رهایش کرد.
هماساکی به جای اینکه درس زندگی را با نصیحت بگوید، آن را نشان میدهد. و این دقیقاً همان چیزی است که یک معلم بزرگ را از یک معلم معمولی جدا میکند. او با یک گچ سفید روی زمینهای سیاه، جهانی میسازد که قرار نیست بماند؛ اما قرار است اثر بگذارد. و همین اثر است که سالها در ذهن دانشآموزانش جا خوش میکند.
در روزگاری که آموزش خشک و بیروح میشود، هماساکی ثابت کرده است که هنر میتواند کلاس را به جای «اتاق درس»، به «اتاق تجربه» تبدیل کند؛ جایی که هم ذهن یاد میگیرد و هم قلب. شاید به همین دلیل است که آثار او امروز از دیوارهای یک مدرسه ژاپنی فراتر رفته و به نمادی از «زندگی در لحظه» تبدیل شده است—درسی که همه ما، در هر سن و هر موقعیتی، هنوز به آن نیاز داریم.