فرهنگیوبگردی

نقد قسمت‌های چهارم تا ششم سریال بامداد خمار | تابوشکنی جسورانه در سایه ضعف بازی و کارگردانی

پس از نقد قسمت‌های ابتدایی سریال «بامداد خمار»، حالا نوبت به بررسی سه اپیزود میانی اثر رسیده است؛ جایی که فیلمساز تلاش می‌کند ضعف‌های اولیه داستانی و فنی را جبران کند، اما نتیجه چیزی جز بازتولید همان ایرادها با بسته‌بندی تازه نیست. بامداد خمار هرچند در قسمت سوم نشانه‌های جزئی از پیشرفت روایی و شخصیت‌پردازی نشان داده بود، در قسمت‌های چهارم تا ششم، دوباره به دام اغراق، شلختگی تصویری و ناهماهنگی بازی‌ها می‌افتد.

نقد قسمت‌های چهارم تا ششم سریال بامداد خمار | تابوشکنی جسورانه در سایه ضعف بازی و کارگردانی

در قسمت چهارم، رابطه‌ی بصیرالملک و نازنین هنوز نیمه‌کاره می‌ماند و تلاشِ کارگردان برای ایجاد تنش‌های عاطفی میان‌شان به جایی نمی‌رسد. شخصیت بصیرالملک همچنان در سطح تیپ باقی مانده؛ از یک سو مهربان، از سوی دیگر مستبد، و نتیجه چیزی نیست جز کاراکتری فاقد عمق. رحیم و محبوبه هم اسیر روابط کودکانه‌ای هستند که بیشتر یادآور عاشقانه‌های نوجوانانهٔ سریال‌های آمریکایی است تا عشق کهنِ رمان. همین بخش‌ها، اگر با نریشن کهن‌سالی محبوبه همراه نمی‌شد، حتی نیازی به حضورشان در روایت نبود.

نقد قسمت‌های چهارم تا ششم سریال بامداد خمار | تابوشکنی جسورانه در سایه ضعف بازی و کارگردانی

آنچه در این قسمت بیش از هر چیز توجه مخاطب را جلب می‌کند، تابوشکنی‌های ظاهری و بی‌هدف است؛ بشکن‌زدن‌ها، رقص‌ها و حرکات موزونِ بی‌ارتباط با درام که قرار است نماد آزادی هنری باشند، اما در عمل به ابتذال خسته‌کننده‌ای بدل شده‌اند. وقتی تابو شکسته می‌شود، باید در خدمت داستان باشد نه در تقابل با شعور مخاطب.

در قسمت پنجم، ورود رضا کیانیان در نقش حسام‌الملک سرانجام روزنه‌ای از امید به اجرای درست می‌گشاید. بازی او، هماهنگ و سنجیده، نشان می‌دهد چطور یک کاراکتر قاجاری می‌تواند با دیالوگ‌های قصار و بی‌اغراق، جان بگیرد. حضور کیانیان حتی به دیگر شخصیت‌ها عمق می‌دهد و کنار او، عمه کشور نیز هویت نمایشی پیدا می‌کند. در همین اپیزود، در مواردی دوربین و حرکت آن لحظه‌هایی از همراهی با روایت ایجاد می‌کند، اما خلاقیت‌های بی‌منطق کارگردان دوباره این دستاورد را نابود می‌سازد.

نقد قسمت‌های چهارم تا ششم سریال بامداد خمار | تابوشکنی جسورانه در سایه ضعف بازی و کارگردانی

در قسمت ششم، سریال سقوط می‌کند. گفت‌وگوها حول حسادت، جواهر و لباس عروسی می‌چرخد و همه‌ی درامِ عاشقانه‌ی میان محبوبه و رحیم، در دل گفت‌وگوهای سطحی زوال می‌یابد. فمنیسم شعاری کارگردان نیز با تصویر زنانی که جز غیبت و رقص کاری ندارند، در تضاد کامل قرار می‌گیرد. زمانی‌که فرم روایی فرو می‌پاشد، شعار جای روایت را می‌گیرد و نتیجه، اثری است که هم از تصویر و هم از اندیشه، تهی می‌ماند.

«بامداد خمار» با وجود نیت نواندیشانه و عبور از سانسور سنتی، در مرحله اجرا گرفتار ضعف‌های جدی فنی، تدوین شتاب‌زده و جملات بی‌جان پلان‌محور شده است. احسنت به تابوشکنی؛ افسوس برای فرم و روایت

نمایش کامل خبر

1 دیدگاه

  1. با همین مراسما و لباسا و بشکن زدنا جذاب شده بخصوص مرجانه گلچین بهنوش بختیاری لاله اسکندری و قسمت شش مراسم خواستگاری، بهناز جعفری عالی دایه ها عالی وگرنه اون قسمت محبوب و رحیم که کلا حالگیری هست چرا درست نقد نمی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا