نقد فیلم آواز در باران (Singin’ in the Rain) | جین کلی، هذیان زیبای دوران طلایی هالیوود

«آواز در باران» ساختهٔ مشترک جین کلی و استنلی دانن یکی از معدود فیلمهایی است که هم داستان سینما را روایت میکند و هم خودِ سینماست؛ بازتابی از لحظهای تاریخی که جهانِ تصویر، ناگهان صدادار شد و هالیوود برای همیشه تغییر کرد. مازیار وکیلی در تحلیل خود بهدرستی تأکید میکند که هالیوود، این کارخانهی عظیم رؤیاسازی، در دل خود تراژدیهای انسانی دارد که گاهی تلختر از فیلمهای روی پردهاند. «آواز در باران» در همین بستر، چهرهی روشن و رمانتیکِ انقلابی را نشان میدهد که برای بسیاری از چهرههای سینمای صامت، پایان دوران بود.
فیلم سال ۱۹۵۲ با رویکردی کاملاً مخالف «سانست بولوار» بیلی وایلدر ساخته شد. اگر وایلدر فروپاشی و جنون ستارگانِ حذفشده را به تصویر کشید، کلی و دانن به جهان جدید خوشآمد گفتند؛ جهانی که در آن صدا، دیالوگ و آواز چهرهی تازهای از بازیگری و روایت را رقم زد. «آواز در باران» نه مرثیهای تلخ، بلکه جشنِ تولدِ سینمای ناطق است؛ ترکیبی شیرین از کمدی، عاشقانه و نقدی بر پشتصحنهی هالیوود.

وکیلی در تحلیل خود به نکتهای ظریف اشاره میکند: سینمای صامت به ذاتِ سینما نزدیکتر بود، زیرا روایتش خالصاً تصویری بود؛ اما قدرت گفتار و آواز، بعد تازهای به بازیگری افزود. اکنون دیگر ستارهها باید نهتنها زیبا و خوشاندام، بلکه خوشصدا و مسلط بر بیان کلمه باشند. هالیوود در دههٔ ۲۰ و ۳۰ میلادی چرخشی بزرگ کرد؛ بسیاری از ستارگان با این تغییر کنار نیامدند و نسل تازهای از بازیگران ظهور کرد. درست در همین نقطه است که «آواز در باران» و «سانست بولوار» دو روی یک سکه میشوند: یکی عاشقانهای رنگین برای آینده، و دیگری نوآری سیاه برای گذشتهی از دست رفته.
موزیکال؛ ژانر تماماً آمریکایی
آواز در باران در کنار «یک آمریکایی در پاریس» و آثار فرد آستر، نشان داد که ژانر موزیکال چقدر با فرهنگ آمریکا درهم تنیده است. وکیلی تأکید دارد که حتی اگر سینماگران دیگر کشورها گاهی موزیکال بسازند، باز هم جوهرهٔ این ژانر آمریکایی است. آنجا که موسیقی و رقص در خدمت رویاسازی قرار میگیرند، موزیکال آمریکایی معنا پیدا میکند. رقص در این فیلم، نه یک تزئین، بلکه زبانِ بدن برای بیان احساسات سرکوبشده است؛ میراثی از باله، کیک واک و تپ دنس که در دهههای پیش به اوج رسیده بود و در هالیوود به تصویر جاودانه بدل شد.
با گذشت زمان و چرخش سینما به سمت واقعگرایی، موزیکالها در حاشیه افتادند، اما «Singin’ in the Rain» همچنان ماندگار شد؛ زیرا از دل سینما بیرون آمده بود و صداقتی داشت که حتی مخاطبِ امروزی را مجذوب میکند. این فیلم یادآوری است از دوران رؤیاسازی استودیوها، زمانی که قرار بود سینما تماشاگر را از واقعیت جدا کند نه بازتابدهندهٔ آن باشد.

جین کلی؛ رقصندهٔ طبقهٔ کارگر
در بخش «جین کلی؛ رقاصی متعلق به طبقه کارگر»، نگاه وکیلی دقیق است. کلی نهتنها ستارهای هنرمند، بلکه نمایندهٔ مردمِ عادی آمریکا بود. او رقص را از سالنهای اشرافی بیرون آورد و به خیابان، کارخانه و باران کشاند. فرق او با فرد آستر هماناندازه است که تفاوت کری گرانت با مارلون براندو: یکی تجمل و ظرافت، دیگری انرژی و سرکشی. کلی با فیزیک ورزشی و لبخند همیشگی، موزیکال را از دنیای بورژوایی بیرون کشید و به توده مردم نزدیک کرد.
جین کلی در صحنههای خاطرهانگیز خود—بهویژه رقص زیر باران—تجسمی از شور زندگی است. برای آن صحنه، قطرات آب را با شیر ترکیب کردند تا در تصویر بهتر دیده شود؛ جزئیاتی که نشان میدهد فیلمسازی در دوران طلایی چقدر فنی و وسواسگونه بوده. جین کلی همان است که «خوشبینی آمریکایی» را مجسم میکند: مردی که در میان باران، با لبخند آواز میخواند چون عشق، همه چیز را قابلتحمل میکند.

ستارگان و ساختار استودیویی
هارمونی میان کلی–رینولدز–اوکانر از بزرگترین دلایل موفقیت فیلم است. دانالد اوکانر در سکانس «Make Them Laugh» چنان فیزیکی کار میکند که سه روز پس از تصویربرداری بیمار شد؛ اما لبخندهای او جای خود را تا ابد در حافظهی سینما گذاشت. دبی رینولدز جوان، که بعدها اسطوره شد، با وجود فشار و تحقیرهای کاری، حضوری لطیف و مؤثر دارد. میان آن سه، شیمیای شکل گرفته که هیچ نسخهٔ دیگری از فیلم نمیتواند تکرارش کند.
هالیوود آن زمان هنوز زیر سلطهٔ استودیوهای بزرگ بود—سیستمی صنعتی که هم محدودکننده بود و هم ساماندهنده. بدون برنامهریزی سختگیرانهٔ واحدهای تولید، فیلمی با پیچیدگی فنی «آواز در باران» ممکن نبود. همانطور که وکیلی میگوید، این شاهکار محصول هماهنگی میان صنعت و هنر است؛ نظمِ هالیوود که به رؤیا جان میدهد. پس، زنده باد هالیوود و زنده باد سازندگان رؤیا.
