بلژیک؛ سختترین حریف ایران در جام جهانی ۲۰۲۶ | آنالیز نسل طلایی نیمهکاره

تیمملی بلژیک در جام جهانی ۲۰۲۶، همان تیمی است که روی کاغذ نامش کنار ایران، یک جمله را به ذهن میآورد: «سختترین حریف گروه». شیاطین سرخ اروپا که طی یک دهه اخیر از یک تیم معمولی به قدرت بزرگ رنکینگ فیفا تبدیل شدند، حالا در مسیر یک ماموریت ناتمام دیگر قرار گرفتهاند؛ ماموریتی که از نسل طلایی ۲۰۱۴–۲۰۲۲ آغاز شد اما هنوز به جام قهرمانی جهان نرسیده است. برای ایرانِ قلعهنویی، شناخت همین بلژیکِ در آستانه پوستاندازی، اولین قدم برای یک برنامهریزی واقعبینانه است.
در نگاه اول، کارنامه سه دوره اخیر جام جهانی، تصویری روشن از فراز و فرود بلژیک ارائه میدهد. در ۲۰۱۴، بازگشت به سطح اول؛ در ۲۰۱۸، اوج شکوفایی و مدال برنز؛ و در ۲۰۲۲ قطر، یک سقوط غیرمنتظره با حذف در مرحله گروهی. تیمی که روزی با کوین دیبروینه، ادن آزار، تیبو کورتوا و روملو لوکاکو نماد فوتبال مدرن اروپا شده بود، چهار سال بعد مقابل مراکش و کرواسی از نفس افتاد و خیلی زود به خانه برگشت. همانجا بود که بحث «تمام شدن نسل طلایی» و پایان پروژه روبرتو مارتینس جدی شد.
با این حال، حقیقت سادهتر از این روایت سیاهوسفید است؛ نسل طلایی بلژیک یکباره تمام نشده است، بلکه در حال تبدیل شدن به ترکیبی از باتجربهها و موج جدیدی از چهرههای سرعتی و تکنیکی است. کوین دیبروینه هنوز مغز متفکر تیم است، تیبو کورتوا—هر زمان کاملاً به صحنه برگردد—یکی از سه دروازهبان برتر دنیا محسوب میشود و روملو لوکاکو همچنان بهترین گزینه نوک حمله است. در کنار آنها، نامهایی مثل جرمی دوکو، لئاندرو تروسارد و یوری تیلمانس نشان میدهند که بلژیک فقط بر خاطرهها تکیه نکرده و در حال بازسازی تدریجی است.
اینجا پای رودی گارسیا به داستان باز میشود؛ سرمربی فرانسویای که بعد از پروژه ناموفق دومنیکو تدسکو سکان هدایت بلژیک را در میانه راه مقدماتی جام جهانی بهدست گرفت. گارسیا مأموریتی دوگانه دارد؛ از یک طرف باید اعتماد ستارههای قدیمی را دوباره جلب کند—نمونه بارز آن ماجرای بازگشت کورتوا—و از طرف دیگر، تیم را از نظر ساختاری به سطحی برساند که در مراحل حذفی تورنمنتها «قابل اعتماد» باشد. آمار اولیه او؛ شش برد، سه تساوی و یک شکست در ۱۰ بازی، نشان میدهد که حداقل روی کاغذ توانسته ثبات نسبی را برگرداند.

اما بزرگترین علامت سؤال، جایی است که اتفاقاً برای حریفان ایران در جام جهانی اهمیت ویژهای دارد: خط دفاع. تساوی ۱–۱ مقابل قزاقستان در مقدماتی، شاید در ظاهر فقط یک لغزش باشد، اما نوع گلهایی که بلژیک دریافت میکند، بارها تحلیلگران را نگران کرده است. ساختار دفاعی شکننده، فاصله خطوط و اشتباهات در انتقال از حمله به دفاع، نقاطی است که حریفان با برنامه میتوانند روی آنها حساب باز کنند. جرمی دوکو بعد از همان بازی، به شکلی بیسابقه از عملکرد تیم انتقاد کرد و گفت اگر بدون دیبروینه، لوکاکو و کورتوا نمیتوانند چنین بازیهایی را ببرند، شاید اصلاً نباید به جام جهانی بروند. این جملات، حتی اگر از روی عصبانیت گفته شده باشند، واقعیتی را نشان میدهند: بلژیک هنوز به یک تیم کامل تبدیل نشده است.
از سوی دیگر، باید پذیرفت که در سطح مرحله گروهی جام جهانی، همین «ناکامل بودن» هم لزوماً به معنای دستکم گرفتن شیاطین سرخ نیست. آنها با کیفیت فردی بالای ستارهها، تجربه بازی در تورنمنتهای بزرگ و عادت به فشار روانی مواجهه با تیمهای بزرگ، تقریباً همیشه یکی دو سطح بالاتر از میانگین تیمهای گروه هستند. برای ایران، بازی با بلژیک به احتمال بسیار زیاد شبیه همان الگوی آشنا خواهد بود؛ حریفی که توپ و میدان را میخواهد، روی پاسهای عمقی دیبروینه و فرار وینگرهای سرعتی حساب میکند و در عین حال در لحظات بدون توپ، مستعد اشتباه است.
نکته کلیدی برای ایران در چنین تقابلی، «مدیریت فازهای بازی» است؛ یعنی تیم قلعهنویی باید بداند کِی بلوک دفاعی را پایین بیاورد، کِی با پرسهای مقطعی، گردش توپ بلژیک را به هم بزند و کِی از فضای پشت فولبکهای جلوکشیده آنها استفاده کند. سابقه نشان داده بلژیک مقابل تیمهایی که با انضباط دفاعی و انتقال سریع به حمله ظاهر میشوند، آسیبپذیر است؛ همانطور که در برابر ژاپن ۲۰۱۸ تا آستانه یک شگفتی بزرگ پیش رفت و مقابل مراکش ۲۰۲۲ غافلگیر شد.
در نهایت، بلژیکِ جام جهانی ۲۰۲۶ نه آن هیولای شکستناپذیر سالهای اوج رنکینگ فیفا است و نه تیم خسته و فروپاشیده نسخه قطر؛ بلکه در میانه این دو تصویر قرار دارد؛ تیمی با سقف بسیار بالا، اما با شکافهای ساختاری مشخص. برای ایران، این حریف همزمان تهدید و فرصت است: اگر آماده و بدون ترس وارد زمین شود، حتی مساوی یا یک بازی نزدیک میتواند سرنوشت صعود را در کنار نتایج مقابل دو حریف دیگر گروه تغییر بدهد. اما اگر فقط به اسمها نگاه کند، بلژیک همچنان میتواند همان «سختترین حریف» باقی بماند.